محل تبلیغات شما

چکامه های شفق کوه زر ( نور ایران )



قاطر قرآنی .1390- اصفهان آنگاه که آهوی زیبای ؛ وحشی و آزادیخواهم را . با نگاه عشق ؛ می نگری . با تک تک نا مردانگی های شرع قیام کن . بی چرمی براق کمربند . خالی از مشت و لگد . به دور از سنگسار ؛ بیا . و پایکوبان ، دست بر پیشانی خویش بگذار . آنگاه به نگی لطیف و مهربانانه من . ادای احترام کن ! زن و مرد ؛ را تو با دیده یکسان بنگر ؛ همچو انسان حقیقتگو ؛ برابریمان را پیام کن.
در اعتراض به صدور حکم گروهی در ملاء عام به دختری ۱۸ساله ازسوی دادگاهی در پاکستان ودرمقابل دیدگان خانواده اش وهزاران تماشاگر دیگر. یک قلم خواهم به قدر یک جهان . تا بگویم وصف حالش بی امان . وای از ان داور که خود فریاد کرد . بهر ان دختر چنین بیداد کرد . جلوه های عدل و دادش داده اند . ناز شصتی را نشانش داده اند . وای بر تو که تماشا کرده ای . زن ستیزی را تو حاشا کرده ای . وای بر تو که کرده ای .
چکامه : الله جابر بیا ، الله تو دیگر دست بردار از سر ، ما . این آدم که می بینم ، مسلمانی کج اندیش است . ترا خواند گهی سبحان . ترا خواند گهی رحمان . گهی قادر ، گهی عادل . نمی داند اگر هستی . تو خود سلطان استبداد و بیدادی نمی داند اگر بودی ، میان رعیتت فرقی نمی دادی . همی گویند ، سمعئی و بصیری . شگفتا ، ندیدی ان سیه کودک که هردم میدهد جان !؟ ز بهر تکه ای نان . شنیدی ناله بانوی ازاده به زیر پای دژخیمان .
چکامه انسانند نه ، نی ام ، من همچو مادر ارام همچو مرغی در ، دام که نگویم دردام. ! و همه زندگیم ، کلفتی کردن در منزل شوهر باشد بهر فرمانبری از مالک خویش ، پیش قدم گردد ، نوکر باشد. زیر مشت و لگد ، ظلم و ستم . بله گو ، لال و کور ، کر باشد ! چشمش از درد شکستن هایش تر باشد. مرغ افتاده به دام ، گشته ای پرپر باشد نه ، نی ام ، من . همچو ، ان پروانه . مادرم ، ان گل صبر ، یکدانه.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی علامه امینی فردیس